مطالعة انديشههاي نظامي در سايه تأمل بر گفتمانهاي اجتماعي، سياسي جغرافيايي و اخلاقي معنا مييابد. اين ابعاد به هم پيوسته متناسب با جمعيت مكاتب حاكم بر انديشههاي نظامي، درك روشنتري از ارزش اهداف نظامي در صحنة عمل و چگونگي رفتار نيروهاي نظامي به دست ميدهد.
مكتب انسان ساز اسلام همانند ظرف جامعي است كه در آن مقام انديشه و عمل تفكيكناپذير مينمايد. در نظام آسماني اين مكتب، با تكيه بر واقعيتها و فطرت آدمي و بر اساس حقايق قرآني، از برخورد تضادها و تصادم نيروهاي خلاقه، نوعي هماهنگي و قوة رشد به وجود ميآيد كه آدمي را به سوي ميل به كرامت واقعي خود كه نزديكي خدا و خدا گونه شدن است- ميكشاند.
نويسنده در فصل اول، از كتاب حاضر به بيان پيشينة جغرافيايي، تاريخي و نظامي شبه جزيرة عربي در عصر ظهور اسلام ميپردازد:
جغرافيا و عوامل متعدد آن، چون وضعيت سرزمين، نوع آب و هوا، محيط زيست، ژئوپليتيك، توپوگرافي، شكل سرزمين و ... بر نوع نگرش نظامي، تاريخ نظامي، راهبردهاي رزمي و جنگي و به طور كلي، انديشه نظامي تأثير شاياني دارد و تأثير اين عوامل مهم را در نوع نگرش به امور نظامي و دفاعي نميتوان ناديده گرفت.
در ادامه نويسنده سرزمين، مردم، زيست اجتماعي، سياسي و نظامي، نگرش اعتقادي و فرهنگي، و امور نظامي و امنيتي شبه جزيرة عربي را بررسي مينمايد.
فصل دوم كتاب، نويسنده به بيان آداب و سنن جامعة عرب جاهلي در آستانه اسلام پرداخته است:
ويژگيهاي جاهليت عرب در آستانة ظهور اسلام اينگونه آمده است:
1. جهل به مفهوم نابخردي، ناآگاهي و بي خبري؛
2. ستيزهجويي، جنگ طلبي، غارتگري و چپاول و به كارگيري خشونت و پرخاشگري؛
3. افتخار به قوميت، نژاد، زبان و برتري جويي؛
4. تعصب قبيلگي و قومي؛
5. بت پرستي، ستمگري و تبعيض و نگاه نابرابر گرايانه به نوع انسان؛
6. فساد اخلاقي و استبداد؛
در ادامه فصل نويسنده جنگ و ستيزه و امنيت را در نگاه عرب بررسي نموده است و ارزش و جايگاه جنگ و رزم را در نزد آنها بيان داشته است.
در فصل سوم، نويسنده انديشههاي نظامي در تمدنهاي بزرگ و جوامع همجوار شبه جزيره در آستانه ظهور اسلام را عنوان نموده است و در آن به كشورهايي چون ايران باستان در عصر ساساني، مصر و ... پرداخته است.
بررسي كلي اوضاع نظامي ايران در اواخر عهد ساساني، آراء و انديشههاي نظاميان رومي، وضعيت تسليحات و رزمهاي جنگي از محورهاي اصلي عنوان شده در فصل سوم كتاب حاضر ميباشد.
فصل چهارم كتاب حاضر با عنوان «اسلام و امر نظامي: منظر نظري و فلسفي» آمده است كه نويسنده در آن ابتدا انديشة نظامي را از بُعد چيستي بيان نموده است و سپس انواع مكاتب در ارتباط با انسان را شرح داده است كه در اين فصل دين اسلام به عنوان يك مكتب انساني و انسانگرا و جامع عنوان شده است و دين اسلام و مكتب اسلام، جنگها و فعاليتهاي نظامي را تحت شرايطي خاص و عقلاني مجاز دانسته و حتي به آن بُعد عبادي و نوعي قداست نيز بخشيده است.
در فصل پنجم نويسنده «اسلام و امر نظامي را از منظر سياسي و تاريخي» مطرح نموده است: در بحث از تبيين تاريخي و رفتار شناسي جنگ و جهاد در اسلام، ضرورت بررسي چند مسأله مهم ميباشد كه: يكي از اين مسائل مهم تاريخ جنگ و جهاد در مكتب اسلام است.
مسأله دوم، ضرورتها يا مقتضيات و شرايط تاريخي است. مسألة بعد، تحليل جامعه شناختي مسألة جنگ و جهاد در منظر تاريخي صدر اسلام و تمايز ميان جنگ ديني يا جنگ خدايي با ساير جنگهاي تحقق يافته در طول تاريخ اسلام ميباشد.
آنچه كه نويسنده در بحث اول بيان مينمايد، چيزي جز تاريخ نقلي يا روايت نبردها نيست؛ يعني آنچه در اسلام با عنوان «عزوهها، سرايا، مغازي، مقاتل و ...» شناخته شده، كه در بردارندة تاريخ وقوع و چگونگي وقوع نبردهاست.
و آنچه كه نويسنده در بحث دوم مطرح مينمايد، نوعي تفكيك و رويدادهاي نظامي است زيرا از سويي بسياري از رويدادهاي نظامي تاريخ جهان اسلام را - حتي در صدر اسلام- كاملاً منبعث از مكتب اسلام، سنت و سيرة رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) و منطبق با آن دانست و از سوي ديگر، انطباق نبردها و رويدادهاي نظامي با اصل ديدگاه آرماني و حقيقي مكتب اسلام نيز ضروري است.
در فصل ششم اسلام و امر نظامي از منظر كلامي و فقهي مورد بررسي واقع شده است: نويسنده در اين فصل به مسألة جنگ و ضرورت روايي يا ناروايي آن از منظر درون ديني و در قالب دو نگرش كلي كلام و فقه ميپردازد و در ابتداي فصل جنگ و جهاد را صرفاً از نظر كلامي(نقلي) مورد توجه قرار ميدهد و براي اين كار دو منبع اساسي مكتب اسلام، يعني كتاب (قرآن كريم) و حديث (سنت) تكيه مينمايد.
نويسنده سپس اشارهاي به ضرورت يا عدم ضرورت (جايز بودن يا نبودن) جنگ و جهاد و مبارزة مسلحانه در اسلام از منظر فقهي مينمايد. لازم به ذكر است كه نويسنده در اين فصل كلام مورد نظر، كلام شيعي با تكيه بر قرآن و سنت پيشوايان معصوم را مد نظر قرار داده است و منظور از فقه نيز عمدتاً فقه جعفري ميباشد.
نويسنده در فصل هفتم اصول و مباني انديشة نظامي اسلام را بيان نموده است: انديشه نظامي يا فلسفة نظامي در مكتب آسماني اسلام در دو منبع اساسي، يعني قرآن و سنت معصوم(ع) مطرح شده، سپس از سوي حكيمان، متكلمان و فقيهان مسلمان مورد شرح و بسط قرار گرفته است. سنت معصوم(ع) نيز همانطور كه خود آشكار است داراي سه بُعد است كه عبارتند از:
1. سيره: يعني الگوي عملي واكُنش عملي پيشوايان معصوم؛
2. حديث: مجموعة گفتارها و سخنان آنهاست؛
3. تأييدات آنان (احوال)؛
نويسنده در ادامة فصل جهان بيني اسلامي و امور نظامي، نوع نگاه به آن را در مكتب اسلام بيان ميدارد.
در فصل هشتم نويسنده مفاهيم مهم فلسفه و انديشة نظامي در اسلام را مطرح مينمايد كه اين مفاهيم عبارتند از:
*دفاع؛ *دفاع مشروع يا حق دفاع مشروع؛ *جهاد؛
*صلح و سلم؛ *اصلاح بينالناس؛ *رابط و مرابط(مرزداري)
*ثَغر؛ *دار؛ *وطن اسلامي؛ *اعتزال؛
*اِعداد(آمادگي رزمي همه جانبه)؛ *سبق و رمايه؛ *شهادت و شهيد؛
*غزوه و سريه؛ *امداد غيبي يا الهي *جزير؛ *مُحارب
نويسنده در فصل نهم فلسفة جهاد در اسلام را بيان مينمايد: محور اساسي فلسفه و انديشة نظامي در اسلام را «جهاد» تشكيل ميدهد. جهاد از نظر فلسفي به مثابة يك ضرورت حياتي براي ارائه بقاي انسان و جامعه مورد توجه و بررسي قرار گرفته است و از منظر كلامي به عنوان يكي از اركان اساسي دين و باور به آن از واجبات و ضروريات دين ميباشد. پذيرش جهاد و بنيانهاي آن از يك سو قابليت توجيه شرعي و عقلي را براي دفاع از دين و جامعة مؤمنان و جلوگيري از انحرافات و بدعتهاي درون ديني و از سوي ديگر، دفع تجاوز بيگانگان و برداشتن موانع راه حق و عدالت را دارد.
بررسي گونههاي جهاد در مكتب اسلام عنوان فصل دهم ميباشد كه نويسنده در اين فصل بيان ميدارد كه مفهوم جهاد در نگاه فقهي و كلامي، مفهومي است منطبق با نبرد نظامي با دشمنان؛ اما اين مفهوم به تنهايي مقصود و منظور جهاد را در قرآن و اسلام بيان نميكند.
در اولين تقسيمبندي، معمولاً جهاد را به دوگونة كلي تقسيم مينمايند كه عبارتند از:
1.جهاد اكبر يا جهاد با نفس؛ 2.جهاد با غير يا جهاد اصغر؛
در فصل يازدهم اخلاق، سياست، اقتصاد و انديشة نظامي در اسلام بيان شده است كه نويسنده در اين فصل اخلاق و معنويت در انديشة نظامي اسلام، سياست و انديشة نظامي در اسلام را بيان و هر كدام را به تنهايي مورد بررسي و بحث قرار داده است.
در فصل دوازدهم نيز «هنر جنگ در اسلام» بيان شده است نويسنده در ابتداي فصل انگيزه و هدف تحقيق جنگ در اسلام را بيان مينمايد و سپس ويژگيهاي هدف و آرمان جنگ را بر ميشمارد. در ادامة فصل ابتدا رابطة هدف و وسيله مطرح ميشود كه بعد از آن اهداف جنگ در اسلام، نيرو و سلاح در جنگ و نيروها و نبردهاي جنگي بررسي ميشود.
در فصل سيزدهم اصول احكام و مقررات جنگ در اسلام مطرح شده است كه نويسنده در اين فصل ابتدا اصول جنگ را بيان داشته است و سپس تاكتيكهاي رزمي در اسلام و مقررات و آداب جنگ در اسلام بيان شده است.
در ادامة فصل نيايش و شعار و نماز نيز به عنوان عوامل ايجاد جنگ رواني در جبهه حريف مطرح شده است.
در آخرين فصل از كتاب حاضر فرماندهي، سازمان، نيرو، بسيج مردمي، سلاح در انديشة نظامي در اسلام مطرح شده است و نويسنده هر كدام را به صورت تفصيلي شرح داده است.
كتاب حاضر منبع خوبي براي انديشههاي گوناگون نظامي در اسلام ميباشد.