بحران از ابتدا يكي از واقعيتهاي اجتناب ناپذير زندگي بشر بوده و بشريت هميشه با انواع مختلفي از بحرانها به ويژه بحرانهاي طبيعي مواجه بوده است؛ از بحرانهايي چون قحطي، خشكسالي، سيل، زلزله، شيوع بيماريهاي واگيردار گرفته تا بحرانهايي چون جنگها و آلودگيهاي زيست محيطي و ... همه اين بحرانها بسته به حجمشان آسيبها و لطمات متفاوتي به محيطي كه در آن رخ ميدهند، وارد ميكنند.
در فصل اول كتاب حاضر، نويسنده به بررسي موضوع بحران و مديريت آن پرداخته است. در اين فصل ضمن ارائه تعاريف متعدد از بحران، به گونهشناسي انواع مختلف آن پرداخته شده است و همچنين بررسي فرآيند شكلگيري بحران از جمله موضوعات مورد تمركز در اين فصل است. در ادامه فصل در تبيين موضوع مديريت بحران، انواع مدلهاي مديريت بحران معرفي و تجزيه و تحليل ميشوند.
«بحران» اصطلاحي عاميانه است كه در پي يافتن معنايي علمي است، معني بحران براي عموم مردم روشن و واضح است و به راحتي معني آن را درك ميكنند. فرهنگ فارسي «عميد» بحران را آشفتگي و تغيير حالت؛ تغيير حالت ناگهاني مريض تبدار كه منجر به بهبودي يا مرگ او بشود، تعريف ميكند.
«دهخدا» بحران را شديدترين و ناراحتترين وضع مريض در حال تب، معنا كرده است. و ...
با دقت نظر به تعاريف متنوع و گوناگوني كه در ادبيات بحران وجود دارد، درمييابيم كه سه عامل مشترك و مهم در تمامي تعاريف آن وجود دارند كه عبارتند از:
1.تهديد؛ 2.زمان؛ 3. غافلگيري؛
در ادامه نويسنده ويژگيهاي دوازدهگانهاي را كه توسط واينر(Wiener) و كان(Kahn) بيان شده است را مطرح مينمايد كه به شناخت بهتر بحران كمك مينمايد:
1. بحران معمولاً يك نقطه چرخش در سلسلهاي از رويدادها و عملياتهاست؛
2. وضعيتي كه در آن ضرورت تصميمگيري و عمل در انديشه طراحان و عوامل درگير بسيار بالاست؛
3. بحران يك تهديد واقعي براي هدفها و مقاصد عوامل درگير است؛
4. بحران نتايج مهمي در پي دارد كه عواقب آن، آينده روابط طرفهاي درگير را معين ميكند؛
5. بحران مولود تعاطي تعدادي از رويدادهايي است كه از تركيب آنها شرايط جديدي به وجود ميآيد؛
6. مرحلهاي زماني كه در آن ترديد درباره برآورد وضعيت و راهكارهاي مهار آن افزايش مييابد؛
7. بحران يك مرحله زماني يا وضعيتي است كه در آن كنترل رخدادها و تأثير آنها كاهش مييابد؛
8. بحران يك وضعيت اضطراري است كه در آن تشويش و نگراني عوامل تصميم گيرنده افزايش مييابد؛
9. در وضعيت بحراني معمولاً آگاهي و اطلاعات مورد نياز تصميم گيرندگان ناقص و ناكافي است؛
10. در وضعيت بحراني عوامل زمان عليه عوامل درگير عمل ميكنند؛
11. در بحران، روابط بين عوامل دگرگون ميشود؛
12. در وضعيت بحراني اصطكاك بين عوامل افزايش مييابد؛
بحران داراي انواع دگرگوني ميباشد كه عبارتند از: جنگ، كودتا، سقوط يك دولت، تظاهرات خشونتآميز خياباني، خيزشهاي اجتماعي، بحران اقتصادي در سطح جهان، بروز اشتباه در تأسيسات هستهاي و فاجعههاي زيست محيطي چون نشت نفت خام در دريا و ... دارد. كارشناسان مديريت بحران، با طبقهبندي و تعريف انواع بحرانها، حركتي مبنايي را براي شناسايي و تفكيك بحرانها آغاز كردهاند.
نويسنده در ادامه فصل حجم بحران را نيز بررسي نموده است:
حجم يك بحران با مشخص شدن سه عامل دامنه، شدت و دوام بحران مشخص ميگردد. منظور از دامنه بحران تعداد مسائل و زيرسيستمهاي درگير در بحران است، در حاليكه شدت بحران، وسعت و محدوده فضايي برخورد عوامل دخيل در بحران را تعريف ميكند.
دوام بحران سومين شاخص مشخص كننده حجم بحران است كه در آن عامل زمان نقش اساسي دارد، كه هر قدر زمان برگشت به شرايط عادي كوتاهتر باشد دوام بحران نيز كمتر بوده است.
در حقيقت دامنه، شدت و دوام بحران سه عامل اثر گذار بر يكديگر است و اندازه هر يك از آنها ميتواند بر آن دوي ديگر قرار گيرد.
در مبحث فرآيند شكلگيري بحران، نويسنده بيان داشته است كه:
بحرانها را ميتوان نتيجه عناصر علي متعدد و زنجيرهاي از خطاها و اشتباهات دانست: به طور معمول يك بحران با پيدايش عمدي يا غير عمدي يك محرك آغاز ميشود. اين محرك بايد به عنوان تهديدي غير عادي درك شود. محرك ابتدايي بحران ميتواند در قالب كلام(سخنراني)، نوشته(نامه، مقاله) يا اقدام عملي سخت (درگيري، تخريب) شكل گيرد.
بحرانها از چهار مرحلة مختلف عبور ميكنند:
· اولين مرحله مربوط به دوره زماني «انباشت بحران» است؛ در اين دوره نشانههاي بحران به مرور خود را نشان ميدهند و مدتها قبل از اينكه چكانندههاي بحران عمل كنند، علائم و پيشدرآمدهاي بحران معلوم ميشوند.
· دومين مرحله شكلگيري بحران «بروز و ظهور بحران» است: در اين دوره حوادث تحريك كننده موجب بروز و ظهور بحران شده و آن را به شكل يك واقعيت ملموس و تهديد كننده در ميآورد. خسارتها و ضربههاي فيزيكي و رواني به سازمان و عناصر محيطي در اين مرحله صورت ميگيرد.
· «فروكش كردن بحران» سومين مرحله از حيات بحران است كه با اسمهاي ديگر نظير «مرحله مزمن» و ... نيز شناخته ميشود. در اين مرحله بحران وارد فضاي جديدي شده، دامنه و شدت آن به طور چشمگيري كاهش مييابد.
· چهارمين و آخرين مرحله مربوط به زماني ميشود كه نشانههاي بهبود اوضاع و برطرف شدن تهديدها پديدار شده. پايان يك بحران لحظهاي است كه اين مرحله به اتمام رسيده باشد.
مديريت بحران «با ديدگاههاي متفاوت» مدلهاي متفاوتي دارد كه عبارتند از:
1. مدل لچات(Lechat): انتظار، اعلام خطر، نجات، عادي سازي و توان بخشي؛
2. مدل ميتراف و پيرسون: تشخيص، آمادگي، فرونشاندن، بازيابي، يادگيري؛
3. مدل مككانكي: پيشبيني، تدوين برنامه، تأمين نيروي انساني، اجراي برنامه؛
4. مدل ليتل جان(Little John): طراحي ساختار سازماني مديريت بحران، انتخاب تيم، سازماندهي تيم و ارائه آموزشهاي اوليه، طراحي سناريو پاسخ به موقعيت بحراني، تهيه و تدوين برنامه اقتضايي، به كارگيري محتواي برنامه اقتضايي؛
5. مدل جامع مديريت بحران:
مرحله قبل از بحران: پيشبيني، پيشگيري، آمادگي؛
مرحله شروع بحران: هشدار و مصونيت، ارزيابي مقدماتي، پاسخگويي سريع؛
مرحله حين بحران: امداد و نجات، عمليات ويژه، مهارسازي؛
مرحله پس از بحران: بازيابي، بازسازي، يادگيري؛
در گام دوم از كتاب حاضر، نويسنده در بررسي نقش رسانهها در بحرانهاي گوناگون اجتماعي، سياسي، اقتصادي و ... ضمن اشاره به تعريف مقدماتي در باب ارتباطات جمعي و شناخت رسانهها، آثار، نقشها و كاركردهاي رسانهها تبيين ميشود. در تشريح نقش دوگانه رسانهها دربحران، به طور تفصيلي به موضوع ظرفيت بحران سوزي و بحران سازي رسانهها پرداخته است.
رابطه بحران و پيام، نقش رسانهها در مديريت بحران از منظر رئاليسم، ماركسيسم و تحليل سازهانگارانه نقش رسانهها در مديريت بحران از ديگر مباحث تئوريك اين فصل ميباشند.
نويسنده در ادامه انواع راهبردهاي رسانهاي در مواجهه با بحران شامل انفعالي، واكنشي، فعال و فوق فعال طرح و راهبردهاي فعال و فوق فعال به مثابه نياز اساسي رسانهها براي مقابله با بحران تبيين خواهند شد. نويسنده همچنين ديدگاههاي محققان و صاحبنظران مختلف در خصوص نقش رسانهها در مراحل مختلف مديريت بحران شامل مرحله آموزش (پيش از بحران)، مرحله مواجهه (حين بحران) و مرحله پشتيباني و اصلاح (پس از بحران) را بيان مينمايد.
نويسنده موضوع رسانه و بحران را اينگونه بيان نموده است: امروزه مردم اساساً از طريق رسانهها اطلاعات دريافت ميكنند. فعاليت رسانهها در عرصه اطلاع رساني و تبليغات آنها را به عامل محور شكلدهي به افكار عمومي در جوامع معاصر تبديل كرده است. رسانهها با توجه به به قدرتي كه در جذب توده مخاطبان و مشاركت در فرآيند شكلدهي به افكار عمومي دارند، نقش قابل ملاحظهاي در بحرانها و كشمكشهاي اجتماعي، سياسي و بينالمللي ايفا ميكنند. البته درك عمومي جامعه و واكنشهاي تشديد كننده و يا ثبات بخش تودهها در قبال بحران منحصراً در اختيار رسانهها نيست اما رسانه در اين زمينه به عنوان يكي از مهمترين عوامل و بازيگران اجتماعي مطرح هستند.
دنيس مك كوييل درارتباط بين رسانه و بحران ميگويد: رسانهها ميتوانند تغييرات پيشبيني شده يا تغييرات ناخواستهاي را موجب شوند، تغييرات محدودي ايجاد ميكنند، تغييرات را سهولت بخشند، وضع موجود را تقويت كنند ويا از تغيير در وضع موجود جلوگيري نمايند بنابراين رسانهها در ايجاد آمادگي در بين اقشار مختلف بحرانهاي طبيعي ميتواند نقش بسزايي را بازي نمايد.
در فصل سوم كتاب، نويسنده پژوهشي را كه انجام داده است مطرح نموده، كه با توجه به وجود نقصان و پراكندگي مطالعات درمرحله پيش از بحران اين پژوهش فقط به بررسي و بيان ديدگاههاي خبرگان و كارشناسان بحران و رسانه در مرحله پيش از بحران پرداخته است كه به تبيين روشن از نقشها و كاركردهاي رسانهها در مديريت بحران دست يابد.
پايان كتاب نيز شامل فصلي با عنوان نتيجه گيري ميباشد كه در آن الزامات رسانهاي مديريت اينگونه بيان شده است:
1.كاركرد اطلاع رساني رسانه؛ 2.كاركرد آموزشي رسانه؛
2.كاركرد پايش و رصد محيطي؛ 3.كاكرد ايجاد همبستگي عمومي؛
5.كاكرد هدايت افكار عمومي؛ 6.الزامات مديريتي رسانه؛
7.الزامات نيروهاي رسانه؛ 8.الزامات ساختاري رسانه؛
9.ويژگي مخاطب محور بودن رسانه؛
كتاب حاضر را ميتوان اثري درخور توجه دانشجويان رشتههاي ارتباطات و مديريت ارزيابي نمود همچنين ميتوان براي مديران حوزه رسانه و مديريت بحران يافتهها و ايدههاي جذاب و مؤثري داشته باشد.
[1]. صلواتيان، سياوش، (1389)، رسانهها و مديريت بحران(پيشبيني، پيشگيري، آمادگي)، انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)، 151صفحه.